آیا تا به حال برایتان پیش آمده که یک پروژه مهم را بارها به تعویق بیندازید و درست در لحظات آخر، با عجله و استرس شروعش کنید؟ این تجربه مشترک بسیاری از ماست و تیم اوربان، نویسنده و بلاگر معروف وبلاگ Wait But Why، در سخنرانی مشهورش نشان میدهد که چرا این اتفاق میافتد.
او به عنوان یک اهمالکار مزمن، به شکلی طنزآمیز و واقعی از جنگی میگوید که هر روز در مغز یک اهمالکار جریان دارد؛ جنگی میان تصمیمگیرنده منطقی، میمون ارضای فوری و هیولای وحشت.
داستان یک پایاننامه نود صفحهای
اوربان تعریف میکند که در دوران دانشگاه، همیشه میخواست مثل بقیه دانشجوها کارهایش را پلهپله جلو ببرد. اما هر بار شکست میخورد و کارها تا لحظهی آخر روی هم تلنبار میشدند.
برای پایاننامهی ۹۰ صفحهای سال آخر، او برنامهای عالی ریخت: شروع آرام، ادامهی منظم، و اوج گرفتن در پایان. ولی ماهها گذشت و هیچ کاری نکرد. سه روز مانده به موعد تحویل، هنوز حتی یک کلمه هم ننوشته بود! مجبور شد در ۷۲ ساعت، کل پایاننامه را بنویسد و دو شبانهروز کامل بیدار بماند. نتیجه؟ «یک پایاننامه خیلی خیلی بد» به قول خودش، اما حداقل بهموقع تحویل داده شد.
سه شخصیت در مغز اهمالکاران
اوربان برای توضیح این رفتار، مغز یک فرد اهمالکار را با یک فرد معمولی مقایسه میکند و سه شخصیت کلیدی را معرفی میکند:
۱. تصمیمگیرنده منطقی
بخشی از مغز که آینده را میبیند، برنامهریزی میکند و دنبال اهداف مهم میرود.
۲. میمون ارضای فوری
موجودی بازیگوش که فقط «لحظه حال» را میشناسد و تنها به دو چیز اهمیت میدهد: آسان بودن و سرگرمکننده بودن. او مدام ما را به سمت کارهای بیربط و بیثمر میکشد؛ مثل پرسهزدن در ویکیپدیا یا افتادن در مارپیچ بیپایان یوتیوب.
۳. هیولای وحشت
فرشته نجات اهمالکار. وقتی ضربالاجل نزدیک میشود یا خطر آبروریزی وجود دارد، بیدار میشود. تنها چیزی که میمون از آن وحشت دارد همین هیولاست. وقتی او سر برسد، میمون فرار میکند و تصمیمگیرنده منطقی دوباره کنترل را به دست میگیرد.
زمین بازی تاریک اهمالکاران
اهمالکارها زمان زیادی را در «زمین بازی تاریک» میگذرانند؛ جایی که سرگرمیها در زمان اشتباه اتفاق میافتند. در این فضا لذت واقعی وجود ندارد، چون با عذاب وجدان، ترس و اضطراب همراه است.
دو نوع اهمالکاری
تیم اوربان میگوید اهمالکاری همیشه وجود دارد، اما شکلهای مختلفی دارد:
-
اهمالکاری با ضربالاجل: مثل نوشتن پایاننامه یا یک پروژه کاری. چون هیولای وحشت دخالت میکند، در نهایت کار انجام میشود (هرچند با استرس زیاد).
-
اهمالکاری بدون ضربالاجل: خطرناکترین نوع. کارهایی مثل ورزش، مراقبت از سلامتی یا شروع یک پروژه شخصی. چون موعدی برایشان وجود ندارد، هیولای وحشت هیچوقت بیدار نمیشود و این کارها برای همیشه عقب میافتند. نتیجه؟ احساس تماشاچی بودن در زندگی خود و پشیمانی عمیق.
تقویم زندگی: تلنگری برای همه ما
اوربان در پایان از «تقویم زندگی» میگوید: جدولی پر از مربعهای کوچک، هر مربع نمایندهی یک هفته از عمر یک انسان ۹۰ ساله. وقتی به این تقویم نگاه کنیم، میفهمیم که عمر آنقدرها هم طولانی نیست و بسیاری از کارها اگر همین حالا شروع نشوند، شاید هیچوقت شروع نشوند.
حرف آخر
در ذهن هر اهمالکار جنگی دائمی میان تصمیمگیرنده منطقی، میمون ارضای فوری و هیولای وحشت جریان دارد. ما نمیتوانیم این جنگ را کاملاً متوقف کنیم، اما میتوانیم با شناخت سازوکار آن، جلوی افتادن در «زمین بازی تاریک» را بگیریم.
اگر امروز هم کاری داری که مدتهاست عقب انداختهای، شاید وقتش رسیده میمونت را کنار بزنی و چند قدمی به تصمیمگیرنده منطقی اجازه بدهی کنترل را به دست بگیرد.
- ۰ ۰
- ۰ نظر